سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نزدیک است که حکیم، پیامبر گردد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

صفحات اختصاصی
 
شهدا
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :1
بازدید دیروز :1
کل بازدید :8667
تعداد کل یاداشته ها : 15
103/9/6
11:50 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
سپهر[0]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
اجتماعی[1] مرداد 90[9]
پیوند دوستان
 
به نام تو

  شیطان پرستäßÊå Èíä?íÌ ÔÏã


  
  

سلام به همه ی دوستان عاشق ولایت.تولد حضرت مهدی مبارک! امروز عکس و مطلبی در باره یامام زمان(ع) نوشته ام امیدوارم این مطلب را بخونید و استفاده کنید.

تولد حضرت مهدی بر همه ی مسلمانان جهان مبارک باد

نسخه خطی از کتاب کمال الدین و وتمام النعمة اثر ابن بابویه در مورد امام زمان شیعیان و غیبت.

پرونده:Almahdi.jpg

نمونه‌ای از هنر اسلامی: در تصویر نوشته شده است المهدی منتظر القائم، صاحب الدعوةالنبویة والصولةالحیدریة و العصمةالفاطمیة والحلم الحسنیة والشجاعة‌الحسینیة والعبادةالسجادیة والمآثر الباقریة والآثار الجعفریة والعلوم الکاظمیة والحجج الرضویة والجود التقویة والنقاوة‌النقویة والهیبة‌العسکریة والغیبة‌الإلهیة.

سامرا محل تولد مهدی بر طبق روایت‌های شیعه.



نام مهدی در مسجدالنبی.کلمه? حی به معنی زنده از روی کتیبه پاک گردیده است.

پرونده:Jamkaran Mosque-3855.jpg                           مسجد جمکران محلی که بسیاری از شیعیان معتقدند به خواست حجه ابن الحسن بنا شده است و مورد توجه وی می باشد.

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://www.roozgozar.com

برای دیدن مطلب روی ادامه مطلب کلیک کنید.


  
  
سلام مخصوص دارم به همه ی دوست داران حضرت مهدی.حالتون خوبه؟پس خدا روشکر.امروز می خوام یک وصینامه شهدا گرمسار-بخش آرادان رو بذارم حتما دانلود کنید.

لینک دانلود وصیت نامه شهید خسرو عابدی

حالا برید بقیه ی کارم رو نگاه کنید.چند تا عکس از شهدا رو گذاشتم حتما ببینید...

اینها 22 نفر از رزمندگان عرصه عشق و جوانمردی هستند. لازم نیست هیچ کدام را بشناسید. تنها به آرامش و شوقی که در چهره این جوانان غیور دیده می‌شود تامل کنید. آن وقت از برکت این نگاه‌های آسمانی بهره‌مند خواهید شد...



 

 

 به این چهره‌ها نگاه کنید و به چهره‌هایی که هر روز از کنارتان رد می‌شوند.

 

چهره‌هایی که از کنار ما رد می‌شوند با اینکه ظاهرا در رفاه بیشتر به سر می‌برند اما انگار همیشه از چیزی رنج می‌برند. خیلی فرق نمی کند از چه چیزی. مثلا قسطشان عقب افتاده یا درآمدشان کم است. ماشینشان خراب است یا کلاهشان را برداشته‌اند. مریض هستند یا مریضداری می‌کنند. بلیت سفر گیرشان نیامده یا بلیت مسابقه فوتبال! کسی به ماشینشان زده یا پلیس جریمه شان کرده. یا ... و هزار مشکل و رنجی که تمامی ندارند.

... اما لطفا 22 ثانیه وقت بگذارید و به این عکس نگاه کنید.

اینها 22 نفر از رزمندگان عرصه عشق و جوانمردی هستند. لازم نیست هیچ کدام را بشناسید. تنها به آرامش و شوقی که در چهره این جوانان غیور دیده می‌شود تامل کنید. آن وقت از برکت این نگاه‌های آسمانی بهره‌مند خواهید شد.

اینها هم زندگی را دوست ‌داشتند. آرزوی مدارج بالای تحصیلی هم داشتند. از داشتن خانه و ماشین هم بدشان نمی آمد. حتی برخی از اینها زن و بچه هم داشتند اما وقتی دیدند به آب و خاکشان تجاوز شده، در خانه نشستن را ننگ دانست، جان با ارزش خود را به دست گرفته و مردانه به دفاع از ناموس و دینشان پرداختند.

اینها سبکبال و رها به استقبال شهادت رفتند تا چراغ خانه ما روشن بماند.

 


این عکس پیش از عملیات بدر در سال 1363 گرفته شده است.

شهدایی که در این عکس دیده می‌شوند:

محمدحسین اکرمی، محمدی قاری قرآن، فرج اله پیکرستان، محمدرضا صالح نژاد، حسین غیاثی، عبدالرضا شریفی پور، حمید کیانی، حسین انجیری، مصطفی معیری، حمید سعاده، امیر پریان، محمود دوستانی و عبدالمحمد خیرعلی مشاک.

 

 

 

 

 

 

 

این بود عکس های هشت سال دفاع مقدس.روحشان شاد و یادشان گرامی باد.

 

 


  
  
سلام به همه ی عاشقان ولایت.تولد امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) و امام سجاد (ع) مبارک باد ببخشید اگر نتونستم دیروز آپ کنم.ولی امروز عکس های شهدا عزیزمان را گذاشتم.حتما ببینید ونظر یادتون نره...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

این بود عکس های گرافیکی.

نظریادتون نره.

یاعلی


  
  
 

سلام به همه ی دوستانامروز از خاطرات یک رزمنده رو برای شما گذاشتمحتما بخونید برای ما نظر هم بذارید و تو نظر سنجی ما هم شرکت کنید

«از خاطرات یک  رزمنده»

      نزدیک عملیّات بود وموهای سرم بلند شده بود،باید کوتاهش می کردم.مانده بودم معطّل توی آن

برهوت که جز خودمان کسی نیست،سلمانی از کجا پیدا کنم.تا این که خبردار شدم که یکی از

پیرمردهای گردان یک ماشین سلمانی دارد وصلواتی،موها را اصلاح می کند.رفتم سراغش.دیدم کسی

زیر دستش نیست.طمع کردم وجلدی با چرب زبانی،قربان صدقه اش رفتم ونشستم ز یر دستش،امّا

کاش نمی شنستم.چشمانتان روز بد نبیند با هر حرکت ماشین بی اختیار از زور درد از جامی پریدم.

ماشین نگو،تراکتور بگو! به جای بریدن موها،غلفتی از ریشه وپیاز می کندشان!از بار چهارم،هر بار

 که از جا می پریدم باچشمان پر از اشک سلام می کردم.پیرمرد دو،سه بار جواب سلامم را داد،امّا بار

آخر کفری شد وگفت:«تو چت شده،هی سلام می کنی؟یک بار سلام می کنند.» گفتم:«راستش به

پدرم سلام می کنم.»پیرمرد دست از کارکشید وباحیرت گفت:«چی؟به پدرت سلام می کنی؟

کوپدرت؟»اشک چشمانم را گرفتم وگفتم:«هر بار که شما با ماشینتان موهایم را می کنید پدرم

جلوی چشمم می آد ومن به احترام بزرگ تر بودنش سلام می کنم!»پیرمرد اوّل چیزی نگفت امّا بعد پس

گردنی جانانه ای خرجم کرد وگفت:«بشکنه این دست که نمک نداره...».مجبوری نشستم

وسیصد،چهارصد بار دیگر به آقاجانم سلام کردم تا کارم تمام شد!

امیدوارم از این خاطره لذت برده باشید

 

یاعلی

التماس دعا


  
  
   1   2      >